Monday, December 15, 2008

من تو را دانم، نه دین نه کافری


اگر در بند خویش آیی مرا تو
نخواهم کفر و دین، گر بند آنم
در ایمان گر نیابم از تو بویی
یقین دانم که در کافر ستانم
وگر در کفر مویی یابم از تو
ز ایمان نور بر گردون رسانم

Sunday, December 14, 2008

تنها مرا رها کن


ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن

Thursday, September 25, 2008

مرا رها نمی کنی


سنگدلا چرا به من جور و جفا نمی کنی
جور و جفا بکن اگر مهر و وفا نمی کنی
زخم چرا به قلب من، سنگدلا، نمی زنی
درد به من بده اگر مرا دوا نمی کنی

Saturday, September 13, 2008

مرز در عقل و جنون باریک است


من و رسوایی و این بار گناه
تو و تنهایی و آن چشم سیاه
از من تازه مسلمان بگذر
بگذر از سر پیمان بگذر

Friday, August 22, 2008

If I could


If I could change I would
Take back the pain I would
Retrace every wrong move that I made I would
If I could stand up, and take the blame I would
If I could take all the shame to the grave I would

Friday, August 15, 2008

غروب رنگ پریده


اگر تو این تهاجم، من از منم جدا شه
باید که خون خورشید، تو رگ شب رها شه

جدال نابرابر، به زیر این بها نیست
تیغه ی تیز چاقو، نقطه ی اتکا نیست

Thursday, June 19, 2008

*من و رسوایی و این بار گناه
*تو و تنهایی و آن چشم سیاه
*از من تازه مسلمان بگذر
*بگذر از سر پیمان بگذر

Wednesday, June 18, 2008

من دم ز الا هو زنم


باز هوایی نیستم تا تیهو جانها برم
عنقاب قاف قربتم، کی بانگ بر تیهو زنم

Monday, June 16, 2008

شهر هفتم


گر ز حال دل خبر داری بگو
ور نشانی مختصر داری بگو
مرگ را دانم، ولی تا کوی دوست
راه اگر نزدیکتر داری بگو

Saturday, June 7, 2008

...خداحافظ


رویای آشنای شب و روز عمر من
در خوابهای کودکی ام دیده ام تو را
با آنکه جز سکوت جوابم نمی دهی
در هر سئوال، از همه پرسیده ام تو را

Saturday, May 31, 2008

The words I love you.


There are those who think that love comes
with a lifetime garantee,
But we know from those around us
that this may not always be

Saturday, May 17, 2008

شب


ای مفتی شهر، از تو بیدارتریم
با این همه مستی از تو هوشیارتریم
تو خون کسان ریزی و ما خون رزان
انصاف بده، کدام خون خوارتریم

Saturday, May 10, 2008

...با تو


با تو شاه ماهی دریام
بی تو مرگ موج تو ساحل
با تو شکل یک حماسه
بی تو یک کلام باطل

Saturday, April 26, 2008

...وطنم


من اگر سروده باشم، وطنم! تو شعر نابی
من اگر ستاره باشم، وطنم! تو آفتابی
وطنم، وطنم، وطنم ایران
همه جانی به تنم، وطنم ایران

Tuesday, April 8, 2008

So numb...


Time has been what you want me to be;
feeling so faithless,
lost under the surface


Don't know what you're expecting of me
Put under the pressure
of walking in your shoes


Every step that I take
is another mistake
to you
And every second i waste
is more than i can take

Friday, March 14, 2008

...این نیز بگذرد


هم مرگ بر زمان شما نیز بگذرد
هم رونق جهان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عو عو سگان شما نیز بگذرد

Monday, March 10, 2008

آخرین ستاره


رفتی اما مونده اسمت توی غربت شبونه
میون رنگین کمون خاطرات عاشقونه

Wednesday, February 20, 2008

جاذبه ی شعر تو و گوهر عرفان همه تو


بي تو به سامان نرسم، اي سر و سامان همه تو
ای به تو زنده همه من، ای به تنم جان همه تو

همتی ای دوست که این دانه ز خود سر بکشد
ای همه خورشید تو و خاک تو، باران همه تو

Sunday, February 17, 2008

Satisfy me



When I get really lonely
and the distance causes our silence
I think of you smiling
with pride in your eyes,
... a lover that sighs

Wednesday, February 13, 2008

Someday...Somehow...


How the hell'd we wind up like this,
And why weren’t we able
To see the signs that we missed
Try to turn the tables


Now the story's played out like this
Just like a paperback novel
Let's rewrite an ending that fits
Instead of a Hollywood horror

Monday, February 11, 2008


اگر بر جای من غیری گزیند دوست، حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم

Saturday, February 9, 2008

انقلاب


ای برادر ای برادر
کار ما از ما گشاید
تا به مهر هم نجوشیم
جام پیروزی ننوشیم

Monday, January 28, 2008

سعدی نظر از رویت کوته نکند هرگز



فضل است اگر خوانی، عدل است اگر رانی

قدر تو نداند آن کز رنج تو بگریزد

Saturday, January 12, 2008

حرف آخر



یکی باید بگه آخر من و تو کجای کاریم
وسط یه راه روشن یا هنوزم توی غاریم
یکی باید بگه آخر چرا رنگ ما پریده
چرا با این همه عینک هیچ کسی ما رو ندیده


Monday, January 7, 2008

رد پا


ای نفست یار و مددکار ما
کی و کجا وعده ی دیدار ما

Wednesday, January 2, 2008

مشت می کوبم بر در

من هوارم را سر خواهم داد
چاره ی درد مرا باید این داد کند
از شما خفته ی چند
چه کسی می آید با من فریاد کند؟