Wednesday, April 1, 2009

ای خطه ی ایران مهین، ای وطن من


رو طاقچه خاک گرفته، پنجره ها بسته است

دیوارا یه کم نم دادن، طاق های در شکسته است

قفل ها همه زنگ زده، کلیدها رو هم گم کردن

بدهی قبلی داشتن، برق و آب و قطع کردن

صابخونه دچار فراموشیه، از بدبختی و کهولت

این ملک واسه فروشه، «کلنگی، قابل سکونت»

***

یه ور اصلاحی داشته، ثبتی، سند دسته اول

ملک بقلی تو دعواست، انحصار وراثت

جواز نوسازی نمی دن، تخریب اشکالی نداره

نگران محضر نباش، از خودمونه، این روزا فقط سند جعلی منگوله داره

فرستادم دنبال پروندتون، حکم تخلیه بدون فوت وقت

سند بزنم به نامتون؟ «کلنگی، قابل سکونت»

***

همشو، می گم، یه جا بخر، از ملک و لوازم و آدمای توش بگیر

تا این ماشین که اوکازیونه، فنی سالم، موتور تازه تعمیر

صاحابش عمرشو داد به شما، تو تصادف به خاطر انحراف به چپ

می گن این محله ناامن شده، الان وقت معامله است، حالشو ببر

من این ملک رو خوب می شناسم، از قدیما، دوره طفولت

جون می ده واسه کاسبی، «کلنگی، قابل سکونت»